پرش به محتوا
این مقاله با استفاده از هوش مصنوعی از ژاپنی ترجمه شده است
به ژاپنی بخوانید
این مقاله در مالکیت عمومی (CC0) است. آزادانه از آن استفاده کنید. CC0 1.0 Universal

جامعه کرونواسکرامبل

حتی زمانی که افراد در یک عصر زندگی می‌کنند، ممکن است تفاوت‌هایی در فناوری‌ها و خدمات در دسترسشان، اطلاعات و دانشی که می‌توانند کسب کنند، و حال و آینده‌ای که از این‌ها استنباط می‌کنند، وجود داشته باشد.

هنگامی که افراد با تفاوت‌های قابل توجه در این جنبه‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند، گویی افرادی از دوران‌های مختلف با استفاده از ماشین زمان ملاقات کرده‌اند.

تاکنون، چنین تفاوت‌هایی در ادراک زمانی ناشی از نابرابری‌ها در فناوری، خدمات، اطلاعات و دانش بود که اغلب ریشه در نابرابری‌های اقتصادی در سراسر مرزهای ملی و فرهنگ‌ها داشت.

علاوه بر این، شکاف‌های نسلی نیز به دلیل تفاوت در تازگی اطلاعات روزمره و سطوح کنجکاوی، به تفاوت‌ها در ادراک زمانی کمک می‌کردند.

ضمناً، این تفاوت‌ها در ادراک زمانی را می‌توان با ارائه فناوری‌ها و خدمات جدید به همراه اطلاعات و دانش مرتبط، به راحتی پر کرد.

در نتیجه، این شکاف‌های ادراک زمانی به وضوح به عنوان تفاوت‌هایی در سراسر مرزها، فرهنگ‌ها یا نسل‌ها آشکار بودند و می‌توانستند به سرعت حل شوند، بنابراین مشکل بزرگی ایجاد نمی‌کردند.

با این حال، این وضعیت اکنون در حال تغییر قابل توجهی است که با ظهور هوش مصنوعی مولد (Generative AI) به وجود آمده است.

من جامعه‌ای را که در آن ظهور هوش مصنوعی مولد باعث می‌شود افراد ادراکات زمانی متفاوتی را تجربه کنند، "جامعه کرونواسکرامبل" می‌نامم. "کرونو" یک کلمه یونانی به معنای "زمان" است.

تفاوت‌ها در درک زمانی نسبت به هوش مصنوعی

با ظهور هوش مصنوعی مولد، به ویژه مدل‌های زبان بزرگ (LLM) که قادر به مکالمه شبیه انسان هستند، شکاف در درک زمانی گسترش یافته است.

این شکاف مرزهای قابل مشاهده‌ای مانند مرزهای ملی، فرهنگ‌ها یا نسل‌ها ندارد. همچنین صرفاً مسئله‌ای از تسلط بر فناوری نیست.

این بدان دلیل است که حتی در میان پژوهشگران و توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی، تفاوت‌های قابل توجهی در درک آنها از وضعیت کلی فعلی و چشم‌انداز آینده این فناوری‌ها وجود دارد.

علاوه بر این، با گذشت زمان، این شکاف نه تنها کاهش نمی‌یابد، بلکه بیشتر هم می‌شود.

این ویژگی جامعه کنونی است که من از آن به عنوان جامعه کرونواسکرامبل یاد می‌کنم.

گوناگونی شکاف‌های زمانی

علاوه بر این، این ادراک زمانی تنها به روندهای فناوری هوش مصنوعی پیشرفته محدود نمی‌شود. بلکه شامل روندهای فناوری‌های هوش مصنوعی کاربردی و فناوری‌های سیستمی است که فناوری‌های موجود را ترکیب می‌کنند.

فناوری‌های کاربردی و سیستمی گسترده هستند، و حتی من، که عمیقاً به فناوری‌های هوش مصنوعی مولد کاربردی علاقه‌مندم، گاهی اوقات فناوری‌ها را در زمینه‌های کمی متفاوت نادیده می‌گیرم. همین اخیراً، از دانستن درباره سرویسی که شش ماه پیش منتشر شده بود، شوکه شدم.

در آن حوزه خاص از کاربرد هوش مصنوعی، تفاوت شش ماهه‌ای در ادراک زمانی بین کسانی که از آن سرویس اطلاع داشتند و من قبل از اینکه از آن مطلع شوم، وجود داشت.

و این فقط به دانش فنی محدود نمی‌شود. این فناوری‌ها قبلاً به صورت تجاری عرضه شده‌اند و در حال تغییر زندگی واقعی و فعالیت‌های اقتصادی شرکت‌هایی هستند که آن‌ها را به کار می‌گیرند، کارمندانشان، و سایر شرکت‌ها و مصرف‌کنندگان عمومی که از خدمات و محصولات آن‌ها استفاده می‌کنند.

به عبارت دیگر، از نظر اقتصاد و جامعه، شکافی در ادراک زمانی بین کسانی که آگاه و تحت تأثیر هستند و کسانی که نیستند، در حال ظهور است.

این امر به طیف گسترده‌تری از زمینه‌ها نسبت به فناوری‌های کاربردی و سیستمی گسترش می‌یابد.

این‌ها تفاوت‌هایی در کسب اطلاعات و دانشی ایجاد می‌کنند که به عنوان سرنخ‌هایی برای وضعیت فعلی عمل می‌کنند.

علاوه بر این، تفاوت قابل توجهی بین افراد در توانایی آن‌ها برای تخمین وضعیت واقعی فعلی از اطلاعات و دانش کسب شده نیز وجود دارد.

به عنوان مثال، حتی در میان افرادی که از هوش مصنوعی چت استفاده می‌کنند، کسانی که از مدل‌های رایگان هوش مصنوعی و کسانی که از مدل‌های پولی و پیشرفته هوش مصنوعی استفاده می‌کنند، احتمالاً ادراکات بسیار متفاوتی از قابلیت‌های فعلی هوش مصنوعی مولد خواهند داشت.

تفاوت‌های قابل توجهی در ادراک بین کسانی که می‌دانند با ارائه پرامپت‌های مناسب چه چیزی می‌توان به دست آورد و کسانی که بدون مهندسی پرامپت از آن استفاده می‌کنند نیز به وجود می‌آید.

علاوه بر این‌ها، تفاوت‌هایی در ادراک مطمئناً بر اساس تجربه ویژگی‌های مختلفی مانند عملکردهای حافظه، MCP (حافظه، محاسبات، ادراک)، عملکردهای عامل، و ابزارهای هوش مصنوعی دسکتاپ یا خط فرمان ظاهر خواهد شد.

حتی یک سرویس ساده هوش مصنوعی چت می‌تواند بسته به نحوه استفاده از آن، منجر به تفاوت‌هایی در ادراک شود.

علاوه بر این، توانایی تخمین تأثیر فعلی هوش مصنوعی مولد بر فناوری، اقتصاد و جامعه از اطلاعات و دانش به دست آمده از طریق تجربه یا مشاهده، در میان افراد بسیار متفاوت خواهد بود.

به ویژه، بسیاری از مردم، حتی اگر از نظر فنی آگاه باشند، اغلب از تأثیرات اقتصادی و اجتماعی آن بی‌اطلاع یا بی‌علاقه هستند. برعکس، بسیاری از مردم نسبت به تأثیرات اقتصادی و اجتماعی حساس هستند اما در درک فنی مشکل دارند.

در نتیجه، درک چندوجهی و جامع از هوش مصنوعی در میان افراد بسیار متنوع است، که پیچیدگی جامعه کرونواسکرامبل را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

چشم‌انداز آینده‌ای فوق‌العاده درهم‌تنیده (Hyperscrambled)

علاوه بر این، چشم‌انداز آینده حتی پیچیده‌تر است.

چشم‌انداز آینده هر فرد بر اساس درک او از زمان حال شکل می‌گیرد. چشم‌انداز آینده همچنین شامل ابهامات بیشتر، گستره وسیع‌تری در زمینه‌های متنوع، و تعاملات بین حوزه‌های مختلف است.

علاوه بر این، بسیاری از مردم تمایل دارند هنگام پیش‌بینی آینده، پیش‌بینی‌های خطی انجام دهند. با این حال، در واقعیت، لایه‌های متعددی از تغییرات تصاعدی می‌توانند رخ دهند، مانند اثرات مرکب ناشی از انباشت فناوری، هم‌افزایی ناشی از ترکیب فناوری‌های مختلف، و اثرات شبکه‌ای ناشی از افزایش کاربران و دامنه‌ها.

تفاوت قابل توجهی در درک آینده بین کسانی که معتقدند میزان تغییرات در دو سال گذشته مستقیماً در دو سال آینده رخ خواهد داد، و کسانی که یک مسیر تصاعدی را فرض می‌کنند، وجود خواهد داشت.

به همین دلیل است که شکاف درک با گذشت زمان گسترش می‌یابد. در دو سال آینده، تفاوت در درک‌های آینده آن‌ها نیز به صورت تصاعدی گسترش خواهد یافت. و حتی اگر کسی رشد تصاعدی را تصور کند، اگر تفاوتی در کثرت درک شده آن رشد وجود داشته باشد، باز هم یک تفاوت تصاعدی ظاهر خواهد شد.

علاوه بر این، تأثیر هوش مصنوعی هم اثرات مثبت و هم منفی بر اقتصاد و جامعه دارد. و هنگامی که افراد آینده را پیش‌بینی می‌کنند، سوگیری‌های شناختی آن‌ها تفاوت‌های تصاعدی در پیش‌بینی‌های آن‌ها از تأثیرات مثبت و منفی ایجاد خواهد کرد.

افراد با سوگیری مثبت قوی، تأثیرات مثبت را به صورت تصاعدی پیش‌بینی می‌کنند، در حالی که تأثیرات منفی را به صورت خطی پیش‌بینی می‌کنند. عکس این موضوع برای کسانی که سوگیری منفی قوی دارند، صادق خواهد بود.

علاوه بر این، مهم نیست که چقدر تلاش شود تا سوگیری از بین برود، پیش‌بینی بدون نادیده گرفتن مناطق یا دیدگاه‌های خاصی از تأثیر، یا عدم ترکیب امکانات کاربردهای فنی، نوآوری‌ها و هم‌افزایی‌ها در پیش‌بینی، غیرممکن است.

به این ترتیب، شکاف درک زمانی در چشم‌انداز آینده حتی بیشتر درهم‌تنیده می‌شود. این حتی می‌تواند "فوق‌العاده درهم‌تنیده" (hyperscrambled) نامیده شود.

دشواری در ارتباطات زمانی

بدین ترتیب، شکاف ادراک زمانی ایجاد شده توسط هوش مصنوعی مولد را نمی‌توان با نمایش‌ها یا توضیحات ساده پر کرد.

علاوه بر این، هر چقدر هم توضیح کامل باشد، به دلیل تفاوت در درک زمینه‌ای دریافت‌کننده از فناوری، اقتصاد و جامعه، نمی‌توان آن را پر کرد. برای پر کردن این شکاف، باید نه تنها در مورد هوش مصنوعی و فناوری‌های کاربردی، بلکه در مورد فناوری‌های بنیادی، اقتصاد و ساختار جامعه نیز آموزش داد.

علاوه بر این، عادت تفکر خطی در مقابل تفکر تصاعدی برای چشم‌اندازهای آینده باید اصلاح شود. باید با کمک به آن‌ها در درک اثرات مرکب، اثرات شبکه و در برخی موارد، ریاضیات کاربردی مانند نظریه بازی‌ها شروع کرد.

این امر باید در تمام زمینه‌های کاربرد فناوری و حوزه‌های اقتصادی/اجتماعی برقرار شود.

ضمناً، در نهایت با دیوارهایی روبرو می‌شویم که با توضیح یا دانش قابل غلبه نیستند، مانند سوگیری‌های مثبت و منفی.

هنگامی که به دلیل عدم قطعیت، اختلاف در ادراک وجود دارد، به یک بحث موازی تبدیل می‌شود که چه کسی درست می‌گوید و چه کسی سوگیری دارد، بدون هیچ وسیله‌ای برای حل و فصل.

این مانند شخصی است که یک سناریوی منفی دو سال آینده را در یک زمینه دیده است و در مورد جامعه آینده در ده سال آینده با کسی بحث می‌کند که یک سناریوی مثبت پنج سال آینده را در یک زمینه دیگر دیده است.

جامعه کرونواسکرامبل دقیقاً چنین جامعه‌ای است.

و این یک مشکل موقت گذرا نیست. جامعه کرونواسکرامبل یک واقعیت جدید است که از این پس به طور نامحدود ادامه خواهد یافت. چاره‌ای جز زندگی با فرض و پذیرش جامعه کرونواسکرامبل نداریم.

وجود یا عدم وجود عاملیت

فراتر از تخمین زمان حال و پیش‌بینی آینده، وجود یا عدم وجود عاملیت، جامعه کرونواسکرامبل را پیچیده‌تر می‌کند.

کسانی که معتقدند نمی‌توانند آینده را تغییر دهند، یا اینکه با وجود توانایی تغییر اطرافیان خود، نمی‌توانند جامعه، فرهنگ، دانشگاه یا ایدئولوژی را تغییر دهند، به احتمال زیاد بر این باورند که آینده پیش‌بینی شده آن‌ها همان‌طور که هست به واقعیت تبدیل خواهد شد.

از سوی دیگر، برای کسانی که معتقدند با همکاری با افراد زیادی می‌توانند به طور فعال چیزهای مختلف را تغییر دهند، آینده چندین گزینه خواهد داشت.

استقلال از درک زمانی

اگر صرفاً تفاوت‌هایی در درک حال و آینده وجود داشت، مشکل خاصی پیش نمی‌آمد.

با این حال، هنگام اتخاذ تصمیماتی که به آینده مربوط می‌شوند، این شکاف ادراک زمانی، دشواری ارتباط و وجود یا عدم وجود عاملیت، به مسائل مهمی تبدیل می‌شوند.

برای افرادی با درک زمانی متفاوت از حال، درک متفاوت از آینده و گزینه‌های مختلف، داشتن بحثی معنادار برای تصمیم‌گیری بسیار دشوار می‌شود.

این به دلیل دشواری شدید در همسو کردن پیش‌فرض‌های بحث است.

با این وجود، ما نمی‌توانیم از بحث دست بکشیم.

بنابراین، از این پس، نمی‌توانیم هم‌زمانی (temporal synchronicity) را فرض کنیم.

در حالی که تلاش‌ها برای کاهش شکاف‌های درک زمانی یکدیگر تا حدی معنی‌دار است، باید هدف همگام‌سازی کامل را کنار بگذاریم. تلاش برای همگام‌سازی کامل زمانی دشوار است، زمان را تلف می‌کند و صرفاً اصطکاک ذهنی را افزایش می‌دهد.

بنابراین، ضمن اذعان به وجود شکاف‌های درک زمانی، باید روش‌هایی برای بحث معنادار ابداع کنیم.

این به معنای هدف قرار دادن استقلال از درک زمانی در تصمیم‌گیری و بحث‌ها است.

ما باید ادراکات زمانی یکدیگر را ارائه دهیم، تفاوت‌ها را بشناسیم، و سپس بحث‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را ادامه دهیم.

در چنین حالتی، بحث باید به گونه‌ای ساختار یابد که صرف‌نظر از اینکه تخمین یا پیش‌بینی زمان واقعی یا زمان آینده چه کسی درست از آب درآید، معتبر باقی بماند.

و تنها در زمینه‌هایی که شکاف ادراک زمانی تفاوت‌های اجتناب‌ناپذیری در کیفیت بحث یا تعیین گزینه‌ها ایجاد می‌کند، باید برای درک مشترک تلاش کنیم.

با هدف قرار دادن بحث‌هایی که تا حد امکان از درک زمانی مستقل هستند، و تمرکز بر بخش‌های اجتناب‌ناپذیری که تفاوت‌ها باید در آن‌ها مورد توجه قرار گیرند، باید کیفیت بحث را حفظ کرده و تصمیمات مفید را در حدود واقع‌بینانه تلاش و زمان اتخاذ کنیم.

نتیجه‌گیری

در ابتدا، قصد داشتم این پدیده را "تایم اسکرامبل" نام‌گذاری کنم. "تایم" را به "کرونو" تغییر دادم، زیرا هنگام نگارش این مقاله، به یاد بازی مورد علاقه‌ام در دوران کودکی به نام "کرونو تریگر" افتادم.

کرونو تریگر یک بازی RPG است که درباره یک قهرمان و قهرمان زن است که در دورانی با فرهنگ‌های سبک اروپای قرون وسطایی زندگی می‌کنند. آن‌ها یک ماشین زمان به دست می‌آورند و بین دوران‌هایی مانند عصر قهرمانان افسانه‌ای، دوران ماقبل تاریخ، و یک جامعه آینده که ربات‌ها در آن فعال هستند، سفر می‌کنند و در طول مسیر همراهان خود را جمع‌آوری می‌کنند. داستان در نهایت به همکاری آن‌ها برای شکست دادن یک باس نهایی ختم می‌شود که دشمن مشترک مردم تمام دوران‌هاست. حتی پادشاه اهریمن، که دشمن قهرمانان افسانه‌ای بود، نیز در کنار آن‌ها علیه این باس نهایی می‌جنگد.

همین‌جا هم‌پوشانی با استدلال من نهفته است. در حالی که هیچ ماشین زمانی وجود ندارد، ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که گویی در دوران‌های مختلفی زندگی می‌کنیم. و حتی اگر تفاوت‌های درک شده در دوران‌ها قابل پر کردن نباشد، و ما در زمان‌های جداگانه زندگی کنیم، باید با مشکلات مشترک اجتماعی روبرو شویم.

در این راستا، ما باید همکاری کنیم، نه اینکه یکدیگر را نادیده بگیریم یا با هم مخالفت کنیم. کرونو تریگر به عنوان یک قیاس عمل می‌کند که نشان می‌دهد اگر دشمن مشترکی بدون توجه به زمان وجود داشته باشد، ما باید همکاری کنیم، و این امر امکان‌پذیر است.

با این حال، صرفاً پی بردن به این تصادف، در ابتدا باعث نشد که بخواهم نام این پدیده اجتماعی را تغییر دهم.

بعداً، وقتی به این فکر کردم که چرا کرونو تریگر تا این حد با جامعه کنونی همخوانی دارد، به ذهنم رسید که شاید شرایط سازندگان آن، بازتابی مینیاتوری و مشابه از وضعیت اجتماعی امروز بوده است.

کرونو تریگر یک کار مشترک بین سازندگان بازی از انیکس (توسعه‌دهنده دراگون کوئست) و اسکوئر (توسعه‌دهنده فاینال فانتزی) بود، دو سری RPG بزرگ که در آن زمان در صنعت بازی ژاپن بسیار محبوب بودند. برای ما به عنوان کودکان، این یک رؤیای تحقق یافته بود.

اکنون، با نگاهی به گذشته به عنوان یک بزرگسال، معمولاً تقریباً غیرممکن است که اثری که از طریق چنین "پروژه رؤیایی" ایجاد شده، به یک شاهکار واقعی تبدیل شود که بسیاری از مردم را مجذوب خود کند. این به این دلیل است که در زمان "پروژه رؤیایی" بودن، فروش کافی تقریباً تضمین شده است، که از نظر اقتصادی منطقی است که هزینه‌ها و تلاش را برای ایجاد یک محصول مناسب که باعث شکایت یا آسیب به شهرت آینده نشود، کاهش داد.

با این وجود، از نظر داستان، موسیقی، نوآوری عناصر بازی، و شخصیت‌ها، بدون شک یک RPG نماینده ژاپن است. معمولاً اظهار نظر قطعی در مورد بازی‌ها، که ترجیحات افراد متفاوت است، دشوار است، اما در مورد این بازی، می‌توانم بدون تردید این را بگویم.

و در نتیجه، اسکوئر و انیکس بعدها با هم ادغام شدند و به اسکوئر انیکس تبدیل شدند، و به تولید بازی‌های مختلفی از جمله دراگون کوئست و فاینال فانتزی ادامه دادند.

اگرچه این صرفاً گمانه‌زنی من است، با توجه به این ادغام، همکاری در کرونو تریگر ممکن است صرفاً یک پروژه پر زرق و برق نبوده باشد، بلکه یک مورد آزمایشی با در نظر گرفتن ادغام آینده دو شرکت بوده باشد. این امکان وجود دارد که هر دو شرکت در محیطی بوده‌اند که باید به طور جدی به این بازی متعهد می‌شدند، یا به دلیل مسائل مدیریتی یا با چشم‌اندازی به رشد آینده.

با این گفته، قابل تصور است که شکاف قابل توجهی در ادراکات فعلی کارکنان توسعه و پیش‌بینی‌های آن‌ها برای آینده شرکت‌های مربوطه وجود داشته است. کسانی که به مدیریت نزدیک‌تر بودند، درک واقع‌بینانه‌تری داشتند، در حالی که کسانی که دورتر بودند، ممکن است در درک این موضوع که شرکتشان، که عناوین محبوبی تولید می‌کرد، در خطر بود، مشکل داشته باشند.

علاوه بر این، با همکاری بین کارکنان شرکت‌های مختلف، وضعیت واقعی هر دو شرکت ذاتاً متفاوت خواهد بود. با این حال، با در نظر گرفتن محیط اقتصادی و صنعتی مشترک اطراف هر دو، ممکن است پیش‌زمینه‌ای وجود داشته باشد که همکاری آن‌ها را برای موفقیت این پروژه ضروری می‌ساخت.

به نظر من، واقعیت نیاز به همکاری شرکت‌های رقیب، با درک زمانی متفاوتشان، در فرآیند شکل‌دهی داستان حول ایده ماشین زمان منعکس شده است.

به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد که کرونو تریگر، نه تنها در داستان درون بازی خود بلکه در پروژه توسعه بازی خود، در وضعیت "درهم‌تنیده‌ای" با تفاوت‌های قابل توجه در درک زمانی قرار داشته است. من به این باور رسیده‌ام که تلاش‌ها برای موفقیت این پروژه توسعه واقع‌بینانه، و وحدت و همکاری واقعی میان کارکنان و مدیران، در هم تنیده با داستان مبارزه با دشمن واقعی فراتر از دوران‌ها و کینه‌توزی، منجر به خلق اثری شد که ما آن را یک شاهکار واقعی می‌دانیم، فراتر از صرفاً جمع‌آوری سازندگان بازی مشهور یا تعهد شرکتی.

اگرچه بر اساس چنین گمانه‌زنی‌هایی، تصمیم گرفته‌ام نام این پدیده را "جامعه کرونواسکرامبل" بگذارم، با این معنی که می‌خواهم موفقیت این پروژه توسعه بازی را در جامعه کنونی بازسازی کنم.